چرا پرواز نمی کنی!؟ ...

 من تمام سعی ام را می کنم تا روی کارهای روزانه ام متمرکز شوم . اما کودک بازیگوش ذهنم ، به سمت دستهای تو ، لی لی می کند .

دیروز این اس ام اس روی صفحه تلفن همراهم جا خوش کرد :
" پرنده ، لب تنگ ماهی نشسته بود و به ماهی نگاه می کرد و می گفت : 
سقف قفست شکسته ! چرا پرواز نمی کنی ؟! "  
این اس ام اس پنج جمله ای ، آرامش زندگی ام را به هم زده است ! 
با خودم فکر می کنم که چقدر پرنده در اطرافم وجود دارد ! 
و 
من چقدر ماهی هستم !
اطرافیانم مدام می گویند از قفس سرشکسته وابستگی به تو ، بیایم بیرون .
اما من میدانم بیرون آمدن همان و مردن همان !
آخر یکی نیست به این پرنده های دلسوز بگوید کجای دنیا ماهی می تواند بدون آب زندگی کند؟!
کجای دنیا ؟!

من هر روز به قفس شکسته بالای سرم نگاه می کنم .
چند بار سعی کرده ام سرم را از آب بیرون نگه دارم و بپرم اما ...
احساس خفگی تمام بدنم را قرق می کند !
من چند بار سعی کرده ام ... اما ...
نمی شود به خدا ...  

بگذریم از این حکایت پرنده و ماهی !
بگذریم از فلسفه ماهی و قفس سر شکسته !
همان بهتر که بنشینم و با تمام توانم روی روزمرگی ام متمرکز شوم .
اما ...
مگر لی لی این کودک بازیگوش می گذارد ؟!

 دلم برای سکوت دستهایت تنگ شده است ، بی نهایت !
در این روزهای پر از دستهای شلوغ و پر هیاهو .
دلم برای سکوت دستهایت تنگ شده ، عزیز تمام عیار من !
من هر روز به تو و دستهای نجیبت 
فکر می کنم 
    و 
      هر روز تکرار می شود در من پرواز هزار پرستوی سبز ! 

بگذریم از این سطرهای همیشه !
بگذریم از این همه " دوستت دارم " هایی که تلنبار شده اند در دهانم !
بگذریم از این تا به ابد حسرت !
بگذریم ...
بگذار باران آواز بخواند روی چشمهایم !!! 

 

" عادل "                      

نظرات 8 + ارسال نظر
حدیث سه‌شنبه 26 شهریور 1387 ساعت 00:50 http://vaksan.blogsky.com/

سلام عزیزم
جالب بود
موفق باشی
اپیدی منو بخبر
بیا پیشم خوشحال میشم
فعلا بای

چقدر خوشحالم که دوباره مینویسی ...خیلی خوشحال

هر چه بیشتر میگردم ..بیشتر در او غرق میشوم ..آنقدر که از خفگی نفس میکشم نفس ...

چه تشبیه زیبایی . و چه جمله عجیبی تمام شبم را بهم ریخت ..مرسی مرســــــــــــــــی

ستاره غریب پنج‌شنبه 28 شهریور 1387 ساعت 00:22

به شانه ام میزنی که تنهایی ام را تکانده باشی
به چه دل خوش کرده ای
تکاندن برف از شانه های آدم برفی..؟!!

سلام مهربون ...
مرسی از ابراز احساست ....
ممنون میشم خودتو معرفی کنی ...

ستاره غریب پنج‌شنبه 28 شهریور 1387 ساعت 00:28



نیمکت کهنه باغ
خاطرات دورش را
در اولین بارش زمستانی
از ذهن پاک کرده است
خاطره شعرهایی را که هرگز نسروده بودم
خاطره آوازهایی را که هرگز نخوانده بودی

bachekaver دوشنبه 8 مهر 1387 ساعت 15:56

سلام خوبی
مدتی هست که دیگه ای دیمو باز نمیکنم بی‌خبرت بودم وقت کردی برام ایمیل بزن
حرفات بوی غربت بدی رو می‌دی میتونم کمکی باشم دریغ نکن انشالله که چیزی نیست

[ بدون نام ] شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 17:17

حرف دل خیلی از ماها رو اسم وبلاگت کردی خیلی توپی میدونستی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد