سلامی دوباره ...

همسفرم میشی؟

آره با توام ... با خود خودت ...

کجا میرم؟ ...

یه سر میرم به مکان عشق ...

یه سفر رویایی به جایی که فقط جای پاکیهاست ...

همون جا که اگه بلرزه ، میتونه زندگیتو بلرزونه ...

وقتی بسوزه ،  میتونه آتیشت بزنه ...

وقتی بگیره میتونه دلیل مبهم باریدن بی اختیار چشمات مثه ابر بهار شه ...

اون جا که اگه بشکنه ، آه ناخواستش میتونه قدرت سحر و جادو بگیره ...

اون جا که مهرش افسون میکنه...

همون جا که اگه از عمقش چیزی رو از خدا بخوای ، اگه خیرت تو اون خواسته باشه ، استجابتش رد خور نداره ...

اون جا که یه وقتایی فقط تو هستی و خدا ، سکوت و انعکاس ، زمزمه های دعا و همه چشم امیدت به خونه خداست ...

اون جا که گاهی عیار صمیمیت با خدا اونقدر بالاست که قیمت نداره ...

این جا همون مکان عشقه ...

جای باشکوه ترین و زیباترین احساسات ...

باید عشق از خود بی خودت کنه ...

جای بزرگنمایی قضاوتهای ناعادلانه و گیر دادن به اندیشه های منفی نیست ...

یادت نره خونه دلت مکان عشقه ...

این جا مهربون ترین عضو وجودته ...

جایی که فقط متعلق به عزیزترین هاست ...

اگه تو هم مثل من میخوای سبک شی ، اگه میخوای طعم شیرین پرواز رو خودت بچشی ... بیا همین حالا با من همسفر شو ...

چشماتو ببند فقط اراده کن ...

از خودت شروع کن تا آخرین کسی که همیشه محاله بتونی ببخشیش ...

یادت باشه محال بی معنیه ، قبول دارم ممکنه خیلی آسون نباشه ، حتی اگه معتقدی سخته، میگم عیب نداره ...

بذار یه سختی به سختی های زندگیت اضافه بشه ، ولی در عوض رنگ زندگیت عوض میشه ...

عشق در قلب ما امانت گذاشته نشده تا زیر گرد و غبار کدورت و بی مهری بوی نا بگیره ...

عشق عطری داره که همه رو مست می کنه ، حیف نیست که تو جاش اونقدر بمونه که بی مصرف و بی خاصیت بشه! ...

و عشق همون جادوییست که راهش همیشه بازه ... قدرتش نامحدود و عمیق و نفوذش معجزه میکنه و اگه خالص باشه ، هیچی جلودارش نیست ، چون کل موانع رو تو چشم بهم زدنی ذوب میکنه ...

بیا نذاریم از گذشت لحظه ها ، افسوس و سرزنش از دست دادنش باقی بمونه ...

به هیچ قیمتی اجازه ندیم نصیب ما از گذر لحظه ها پشیمونی و بی خبری باشه ...

بیا گذشته های دردناک رو رها کنیم ... اینجوری امروز قطعا یه روز دیگه هست ...

امروز دیروز نیست ...

امروز شروع تازه باقی زندگی ماست ...

 

"عادل"