حسادت ...

حسادت می کنم به رنگ دیوار ، وقتی اتفاقی سایش بدنت به پوستش را حس می کند ...
حسادت می کنم به آفتاب ، وقتی با نوازش آرام پوستت به تو گرمی می بخشد ...
حسادت می کنم به برگ گیاه ، وقتی در گلدان آرام گرفته و حرکت تو از کنارش او را هیجان زده می کند و بی تاب و چرخان ...
و حسادت می کنم به پدرت ، وقتی به یادش در دل به او لبخند میزنی ...
و به مادرت هم ، وقتی چند لحظه پیش از خواب به یاد تو لبخند میزند ...
و به تختت که همه روز به هم آغوشی شبت پریشان و بهم ریخته است ...
و به فرش که چند تار مویت را میان پرزهایش نگه میدارد و به سادگی هم پس نمی دهد ...
و به اتاقت که لذت بودن با تو را همیشه می چشد ...
و به آینه ات که هر روز گرمی نگاهت را حس می کند ...
و به کوچه ات ، درختهای باغچه ، چشمهایت و به خودت ، به خدایت و به این قلم که از تو گفت ...
حسادت می کنم به چشمان معصومت که همیشه از آنها عشق تو را درک کرده ام ...
تقدیم به چشمانت ...
تقدیم به تو که برایم همیشه بهترین میمانی ...
مهربانم دوستت دارم و همیشگی میخواهمت ...
فراموشم نکن ...

 

"عادل"

نظرات 11 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 1 خرداد 1385 ساعت 15:05

دمت گرم میذاشتی عکس ها رو سیو کنیم

مشمولک دوشنبه 1 خرداد 1385 ساعت 15:11 http://mashmolak.blogsky.com

هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم

دانیال دوشنبه 1 خرداد 1385 ساعت 15:23 http://downloading.mihanblog.com

سلام وبلاگ خوبی دارید به من هم سر بزنید من وبلاگ رو 5 یا 6 باز به زر میکنم و هر چه شما بخواهید در آن قرار میدهم خوشحال میشم سر بزنید راستی اگر با تبادل لینک موافقید لینک من را قرار دهید بعد به من خبر دهید تا لینکتون رو بذارم ممنون موفق باشید بای

مریم دوشنبه 1 خرداد 1385 ساعت 19:42

با خواندن حسادت‌هایت تنها از ذهنم عبور می‌کند که:
مایةی دلخوشی آنجاست که دلدار آنجاست می‌کنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم
سربلند باشی و خوشبخت که:
هر آنکو خاطر مجموع و یار نازنین دارد سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد

[ بدون نام ] سه‌شنبه 2 خرداد 1385 ساعت 09:45 http://aramedel.blogsky.com

سلام مهربون!

خیلی زیبا و عمیق نوشتی و احساست رو خیلی قشنگ منتقل کردی... منم به کسی که چنین با احساس براش شعر گفتی حسادت میکنم...( البته شوخی کردم)

یاحق!

مهدیس چهارشنبه 3 خرداد 1385 ساعت 02:12 http://mahdis2004.mihanblog.com

سلام
زیبا بود
مثل همیشه
موفق باشید

نقش تنهایی من پنج‌شنبه 4 خرداد 1385 ساعت 12:43 http://15466.persianblog

اون هام حسادت می کنند به کسی که ملکه ی قلب اون فرشته ست.همیشه دوستش داشته باش و عا شقتنه کنارش

فردخت پنج‌شنبه 4 خرداد 1385 ساعت 20:22 http://harfhaye-goftani.com

شنیده بودم بیمار است
به فهمیدن مبتلا بود !
در ابهام همسایه ها نفس می کشید
و زیاد می نوشت .....

تا روزی که روبرو شدم با پیکرش
عریان ; در اتاقی بدون کف پوش!!!

سه روز از مرگش می گذشت ....
اطرافش پر بود از کاغذهای نیمه نوشته
و انگشتانش آغشته به مرکب

از آن همه شعر و عرفان
جز لختی گوشت
و بوی تعفنی در فضا
هیچ نمانده بود !

به دنبال ذره ای اندوه
و یا اشک
اتاق را دوره کردم
هیچ کس !!!!

با انگشت اشاره
بر گرد و خاک پنجره نوشتم:
" هیچ کس اینجا بیمار نبود "

یه دوست جمعه 5 خرداد 1385 ساعت 00:11 http://www.eiliya72.mihanblog.com

سلام
خیلی قشنگ بود عالی بود
چه روح پر احساسی داری بابا....
امیدوارم موفق باشی
خوشحال میشم به من سر بزنی
شاد باشی
با ی

آناهیتا شنبه 6 خرداد 1385 ساعت 16:14 http://asemone-noghreei.persianblog.com/

با درود به شما و قلم زیبایتان . خیلی با احساس و زیبا نوشتین. موفق باشید .

یاسی یکشنبه 7 خرداد 1385 ساعت 20:58 http://15466.persianblog

mesle hamishe mahshare

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد