بگذار آن باشم که با تو تا آخرین لحظه زندگی خواهد ماند ...
بگذار آن باشم که با صداقت با تو درد دل میکند و با یکرنگی و یکدلی زندگی میکند ...
بگذار آن باشم که دیوانه وار در شهر نام تو را فریاد میزند و آن باشم که برای عشقت جان خواهد داد ...
بگذار همانی باشم که در شادی هایت میخندد و در غم هایت با تو شریک است ...
بگذار کسی باشم که به داشتن چنین عشقی مانند تو افتخار کند ...
بگذار کسی باشم که وقتی کلمه دوستت دارم را بر زبان می آورد اشک از چشمانش سرازیر شود ...
بگذار همانی باشم که تو میخواهی ، همانی باشم که تو آرزوی آن را داری ...
بگذار کسی باشم که با احساس سخن نگوید ، از ته دل دردش را بگوید و از تمام وجود عاشق و دل شیفته تو باشد ...
بگذار کسی باشم که زمان تنهایی اش تو همان تنهایی او باشی و زمان خوشبختی اش تو همان خوشبختی او باشی ...
بگذار همانی باشم که با باوری عمیق به تو و زندگی نگاه بیندازد و با احساسی پاک عاشق قلب مهربان تو باشد ...
بگذار همانی باشم که بتوانم ستون های استوار زندگی را با محبت و عشق بنا کنم تا تو با آرامش با من زندگی کنی ...
بگذار همانی باشم که تو در رویاها منتظر او ماندی و به استقبال او رفتی ...
بگذار کسی باشم که دیگر به جز تو به کسی دیگر نگاه نکند و تنها تو باشی و قلب مهربانت و یک دنیا عشق در وجودش ...
اینک من با تمام وجودم کاری کرده ام و خواهم کرد که هم تو را به آرزویت رسانده باشم و هم خودم آینده ای خوشبخت را در کنار تو داشته باشم ...
بگذار همانی باشم که دوستش میداری و بگذار همانی باشم که برای عشقش جانی خواهی داد ...
عزیزم بگذار ...
آخرین اخبار ایران و جهان در بزرگترین آرشیو خبری در ایران. خبر+عکس. :: اخبار را در www.moroorgar.com حرفه ای بخوانید ::
سلام ..
ویلاگ سیار زیبایی دارین .. موفق و شاد باشید ...
در پناه حق
سلام و خسته نباشی
عجب آهنگ زیبایی انتخاب کردی
سلام عیدت مبارک
سلام/اینکه دیگه غصه نداره ان شاء الله بهم برسید//ومشکلاتتون مرتفع بشه/موفق باشید
مسافرم به انتظارت خواهم ماند تا ابد و برای همیشه
زیرا میدانم که روزی به سویم باز خواهی آمد ، سپس با همه توانم سختی این انتظار را تحمل می کنم
به انتظارت می مانم زیرا..
گیسوان تو به یادم می ماند. در زیر نقاب متفکرانه چهرت گذر تهی عابران نگاهم را از خیابان های پر تردد ذهنت چه آشکار میبینم و چه کسل می شود شوق کودکانه دلم هنگامی که می خواهم شعرم را در الفاظ نگاه تو بار دار کنم . اما صداقت غزلک هایم با وفاتر از آن است که گریز شبانگاهی ات را از کوچه های فراموش شده زمان نادیده بگیرم و یا نجابت دخترانه دستم برای ماندنت دقیقه ها التماس کند
قلب من با هر تپش خود آهنگ خاطرات را می نوازد ، قلبی که در آن خاطره خوشی ها و بدی ها در آن مدفون باقی خواهند ماند
حتی اگر بدانم روزی جسمت به سویم باز نمی گردد ،باز هم به انتظارت خواهم ماند
در زیر نقاب متفکرانه چهرت گذر تهی عابران نگاهم را از خیابان های پر تردد ذهنت چه آشکار میبینم و چه کسل می شود شوق کودکانه دلم هنگامی که می خواهم شعرم را در الفاظ نگاه تو بار دار کنم . اما صداقت غزلک هایم با وفاتر از آن است که گریز شبانگاهی ات را از کوچه های فراموش شده زمان نادیده بگیرم و یا نجابت دخترانه دستم برای ماندنت دقیقه ها التماس کند
دیر یا زود تو ای دوست شبی می آیی
و مرا خواهی برد
به افق های بلند اوج امید
به تماشای طلوع شادی
در نخستین شب بیداری اشک
آن زمانی که گل خاطره در باغچه ی عاطفه ها می روید
آن زمانی که جهان می شود از گوهر جان مالامال
آن زمانی که تو سرشار عطوفت به من دل نگران آرامش می بخشی.
آمد اما در نگاهش آن نوازش ها نبود
چشم خواب آلوده اش را مستی رویا نبود
نقش عشق و آرزو از چهره ی دل شسته بود
عکس شیدایی در آن آیینه ی سیما نبود
لب همان لب بود اما بوسه اش گرمی نداشت
دل همان دل بود اما مست و بی پروا نبود
ااسلام عادل جونم خوبید حالتون خوبه من و سمیرا با هم می نویسیم نمی دونم چه جوری باز شد شانس تو بود به من هم سر بزن بای
سلام ..
سال نو خوبی داشته باشید .. توام با سلامتی و موفقیت ..
در پناه حق
وبلاگ جالب و قشنگی دارین موفق تر باشین
رد این حرفهای من رو که بگیرین می رسین به سکوت کده من
کی میاین ؟
منتظرم هاااااااااا
بینهایت شعر قشنگی بود ...